ادامه ی " کار روزانه ی من "
شب که به بستر می روم ، به جمع بندی اندیشه هایم می پردازم ، به فعالیت
های روز فکر می کنم و برای همه ی این فعالیتها آمرزش و برکت می طلبم .
به تاکید می گویم که به خوابی ژرف فرو خواهم رفت و صبح ، شاداب و تر و تازه و منتظر روزی نو ، از خواب بر خواهم خواست .
شما روز خود را چگونه آغاز می کنید ؟
صبح که بیدار میشوید ، نخستین چیزی که می گویید چیست ؟ همه ی ما صبح که بیدار می شویم ، تقریبا هر روز همان چیز را می گوییم .
آیا چیزی که شما می گویید مثبت است یا منفی ؟
به یاد دارم من عادت داشتم به محض بیدار شدن ، بنالم که : " خدایا باز هم
یک روز دیگر " و دقیقا نیز چنان روزی در پیش داشتم ، همه ی کارها خراب از
آب در می آمد.
"کتاب شفای زندگی نوشته لوییز هی "