راز‏
راز‏

راز‏



درود دوستان عزیز و محترم... امشب هم فرصت شد که بیام و چند سطری از دل و دلتنگی


و عشق برای شما بنویسم تا هم با شما عزیزان همراه باشم و هم به نوبه ای خودم از این


تنهایی ِ دیرین برای لحظه ای هر چند کوتاه بیرون بیام ... راستش مطلب بسیار جالبی برای


شما آماده کرده بودم که امیدوارم کمی حوصله به خرج بدید و مطلب رو با دقت و تا آخر مطالعه


کنید... این مطلب برای بنده آنقدر جالب و تأثیر گذار بود که پس از آن باعث شد با دقت بیشتر


و تفکر عمیقتری به موجودات هستی و سایر جانداران دنیای پیرامون نگاه کنم ... بعد از خواندن


این مطلب خواهید فهمید که گلها و گیاهان هم درک و احساس دارند و عشق و محبت و خشم


و نفرت را به خوبی احساس میکنند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند...


پس من به همین دلیل است که نسبت به گلها چنین احساس خوبی پیدا کرده ام.


نه تنها نسبت به گلها بلکه به طبیعت و سایر موجودات جهان هستی که همگی از جمله


مخلوقات ِ آفریدگاری عالِم و دانا و مهربان و حکیم هستند و  تبارک الله احسن الخالقین.


عشق بورز... به طبیعت،‌ به گلها، به دریا،‌ به رود،‌ به همه ی موجودات،‌ به زیباییهای طبیعت،


و دوست داشته باش... نگاه کن که دنیا چقدر زیباست و زیبایی طبیعت را همین امروز دریاب..


عاشق باش...عشق باش... خود ِ خود ِ خود ِ عشق... زندگی زیباست... خالق این همه زیبایی


را سپاس بگو  و ستایش کن هزاران هزار بار شکرگزار باش خالقی را که به راستی هیچ چیز و


هیچکس در دنیا لایق ستایش نیست به جز ذات پاک و مقدس او ....


دلت را زیبا کن... نگرش و نگاهت را زیبا کن... فکرت را زیبا کن... چشم دل باز کن تا با چشم


سر نیز زیبایی ها را ببینی و با قلبت لمس و با روح ات احساس کنی ...


پس از شما خواهش میکنم این مطلب را بخوانید و تفکر کنید و هرگز فراموش نکنید...






بازو به دور گردنم از مهر، حلقه کن

بر آسمان بپاش شراب نگاه را

بگذار از دریچه چشم تو بنگرم

لبخند ماه را .

(فریدون مشیری)




این مطلب ارزش خوندن و به اشتراک گذاشتن داره ، حتما بخونید :

صحبت کردن از ادراک سلول اولیه مستلزم اینه که ما " کلیو باکستر " رو که " پدر نیروی ادراک سلول اولیه " نامیده شد، رو بشناسیم.: کلیو باکستر" کسی است که هیچ گونه مدرک تحصیلی ندارد! دارای مدرک دکترا هم نیست! این آقا با وجود اینکه در دانشگاه تگزاس و همین طور در کالج " میدلبوری در ورمونت" و تگزاس آ_ ام ، به تحصیل در رشته های مهندسی و کشاورزی و روانشناسی پرداخت ، به دلیل یک ترم نرفتن به دانشگاه از اخذ مدرکهای علمی خودش محروم شد!

به قول گودمن، گوروی بزرگ متافیزیک: "شاید اگه کلیو باکستر از داشتن مدرک فارغ التحصیلی خود در هر رشته ی علمی، محروم نمی شد، آن وقت تمام دانشمندان جهان و همین طور من و شما، هرگز پی نمی بردیم که چنانچه یکی از انگشتان ما زخمی شود، کرفسها و کلم قمریهای درون یخچال ما آن را حس کرده و به ثبت خواهند رسانید! " ( تعجب نکنید، براتون توضیح می دم! )

به گونه ای شاعرانه تر: " انسان نمی تواند به گلی دست بزند بدون آنکه ستاره ای در آسمان بلرزد! "

حالا که می دونم کنجکاو شدین تا رابطه ی زخمی شدن انگشت رو با کلم قمریهای توی یخچال بدونید، پس می ریم سر اصل ماجرا!

شروع ماجرا :

در فوریه ی 1996 ، کلیو باکستر توی لابراتوار خودش در شهر نیویورک، نشسته بود که به طور اتفاقی نگاهش به گیاه بزرگ سبز رنگش افتاد که گوشه ی آزمایشگاه قرار داشت.اون به نظرش رسید که گیاهش اندکی بی حال و افتاده است و تصمیم گرفت به اون آب بده. بعد ناگهان به فکرش رسید که چقدر وقت می گیره تا آب از ریشه ها به سمت برگهای گیاه برسه.بنابراین اون یک جفت الکترود با نمودارهای مختلف به یکی از برگها وصل کرد.

به قول خودش اون یه کمی هم احساس بلاهت از این کارش پیدا کرد چون هیچ آدم تحصیل کرده و درس خونده ای در امور علمی چنین کاری نمی کنه! اون صبر کرد تا ببینه که آیا امکان داره رطوبت وارده به گیاه به کندی و به تدریج باعث تغییر دادن سطح مقاومت گیاه بشه و آن قدر ملموس باشه تا بر روی نقشه ی نمودار ظاهر بشه یا نه؟

اینجا معجزه اتفاق افتاد! اون دید که روی نمودار واکنشی آنی ظاهر شد! به نظر باکستر رسید که واکنش گیاه مزبور که در این هنگام وضعیتی بهتر داشت، به واکنش انسانی که تحت تاثیر محرکی عاطفی و احساسی قرار گرفته باشه، شبیه بود! اون با هیجان از خودش پرسید آیا گیاه مزبور می تونه همانگونه هم واکنشی انسانی در برابر تهدید به سلامت و امنیتش، بر روی نمودار ظاهر کنه؟! و تصمیم گرفت یکی از برگهای گیاه رو بسوزونه و این رو امتحان کنه!

بهتره اینجای داستان رو از زبون خود باکستر بشنوید : " ...درست در لحظه ای که تصویر آتش در ذهنم نقش بست، مداد دستگاه با شدتی وحشیانه به حرکت در اومد و از روی صفحه ی نمودار بیرون افتاد! این اتفاق به شدت من رو منقلب کرد! "

یعنی گیاه بدون اینکه برگش سوزانده بشه به محض اینکه باکستر در ذهنش تصویر سوزوندن اون رو مجسم کرد، واکنش ترس نشون داده بود!! یعنی گیاه به وسیله ی نوعی ارتباط سلول اولیه، مورد تهدید قرار گرفتن سلامت و امنیتش را حدس زده بود!

ادامه ی تحقیقات :

از آن روز به بعد، باکستر صدها آزمایش گوناگون در این ارتباط انجام داد و با کوشش زیاد سعی کرد شواهد بیشتری از نیروی ادراک سلول اولیه، نه تنها در حیات نباتی و گیاهی، بلکه در میوه ها و سبزیجات و تخم مرغ تازه و ماست و سلولهای خونی انسان و بافتهای پوستی و حتی اسپرماتوزوئید هم به دست آورد. اون ثابت کرد که گیاهان به هر نوع نشانه ای از ناراحتی و ناامیدی که بر اثر مورد تهدید قرار گرفتن زندگی سلولهای هر عضوی از جامعه ی زنده، ارسال شده باشه، واکنش نشون می دن. گیاهان حتی از سلولهای مرده ی موجود در خون خشک شده ای که از انگشتان اتفاقا" مجروح شده ی فردی چکیده میشه، هم علایمی دریافت می کردند و واکنش نشون می دادند!

کشف بزرگ :

کلیو کشف کرد که گیاهان قادرند علایمی از ارتباطات ذهنی انسان را از فواصل بسیار دور دریافت کنند! اون به گیاهانش الکترود وصل می کرد و وقتی از فاصله ی بیست کیلومتری به آب دادن به اونها فکر می کرد ، گیاهان علایم شادی و لذت رو بروز می دادند!

تصویر ذهنی نه کلام :

تصاویر و احساسی که از دیگر موجودات ارسال میشه و گیاهان اون رو دریافت می کنند، کلمات بر زبان رانده شده رو شامل نمیشه ، این خیلی طبیعیه چون گیاهان دوره ی آموزشی فراگیری زبان ما رو سپری نکرده اند! و کلماتی مثل آتش و آب و یا جملاتی مثل دوستت دارم گیاه من، یا الان بهت آب می دم یا شاخه هات رو می کنم ، رو متوجه نمی شوند و به اون واکنش نشون نمی دهند اما هنگامی که چنین نیاتی را به جای راندن بر زبان، در ذهن مجسم کنید ( مثلا" در ذهن مجسم کنید که به محض رسیدن به خونه آب پاش رو بر می دارید و گلها رو آب می دید) اون وقت، اونها مفهوم شادی، لذت، تهدید، غم و ... رو حتی از راه دور درک می کنند و واکنش نشون می دن!

_ چرا باکستر این پدیده را ادراک سلول اولیه نامید؟

به این دلیل که این نیروی ادراک بدون توجه به عملکرد بیولوژیکی در نظر گرفته شده ی فردی اونها، تمام سلولهایی را که او نحوه ی کارشان را مورد آزمایش قرار داد، شامل میشه! اون این آزمایشها رو روی جانوری تک سلولی به نام پارامسیوم انجام داد و دید حتی یه جانور که فقط یک سلول داره می تونه از فواصل دور تصاویر ذهنی آدمها رو درک کنه و بهش واکنش نشون بده!! اون دور و بر جانور رو پر از مخزنهای قفل دار و قفس های پرده ای کرد اما هیچ مانع فیزیکی نتونست مانع بشه که سلولهای مورد آزمایش اون به تصویرهای ذهنی آدمها واکنش نشون ندن!!

باکستر نتیجه گرفت : " با آن که امکان دارد بسیار تعجب آور به نظر برسد، چنین می نماید که یک علامت نیروی حیاتی وجود دارد که تمامی مخلوقات را به هم وصل می کند. "

سایر تحقیقات باکستر :

بعضی از کشفیات باکستر خیلی سرگرم کننده و شگفت انگیزه که من چند تاش رو براتون می گم چون از اهمیت ویژه ای برخورداره .

_ جست و خیز سبزیجات :

اون و همکارهاش الکترودهایی رو به سه نوع مختلف سبزی تازه متصل کردند. اون وقت یکی از دوستهای باکستر تو ذهنش مجسم کرد که تصمیم داره بره و یکی از اون سه سبزی رو در آب جوش بندازه! سبزی انتخاب شده همین که در مغز انتخاب کننده، برگزیده شد قبل از اینکه حتی توسط دست لمس بشه از خودش واکنشی رو نشون داد( این واکنشها توسط دستگاه ثبت و دیده میشه نه با چشم ) . که اونها اسمش رو گذاشتن بی هوشی! چرا؟ چون روی صفحه ی رسم نمودار، ناگهان جهشی به سمت بالا دیده شد و سپس بلافاصله خط مستقیمی رسم شد که نشان دهنده ی حالت بی هوشی است! در واقع این واکنش گیاهه برای اینکه درد نکشه! اون حالت بی هوشی پیدا می کنه تا تجربه ی دردناکی رو که در انتظارشه بتونه تحمل کنه!

دو سبزی دیگر همچنان به جست و خیزهای خود( بر روی صفحه ی نمودار) ادامه دادند تا آنکه سبزی از هوش رفته، آب پز شد. اون وقت دو سبزی دیگه با نوعی ناراحتی دلسوزانه واکنش نشون دادند!

_واکنش تخم مرغها :

اونها این آزمایش رو با تخم مرغها هم انجام دادند و به نتیجه ی مشابهی رسیدند. وقتی توی ذهن تصمیم گرفتند که یک تخم مرغ رو از داخل یخچال بردارند و بشکنند، تخم مرغ همون عکس العمل اغما رو نشون داد و از هوش رفت! وقتی تخم مرغ شکسته ای رو در کنار تخم مرغهای سالم قرار دادند، تخم مرغهای سالم واکنشی عصبی از خودشون نشون دادند!

_ خانم گیاه شناس یا جادوگر بدجنس گیاهان! :

یک بار خانم گیاه شناسی پیش کلیو آمد تا به چشم خودش واکنش نشون دادن گیاهان رو ببینه.کلیو قبول کرد و خانم رو پیش گیاهانش برد و شروع کرد به گیاهانش الکترود وصل کردن. اما در نهایت تعجب دید که همه ی گیاهان حالت بی هوشی از ترس پیدا کرده اند و هیچ واکنشی نشون نمی دهند! کلیو اندیشید باید اونها با ورود خانم دچار این حالت شده باشند! اون از زن پرسید که در هنگام ورود به لابراتوار چه افکاری در ذهن داشته؟ خانم گیاه شناس پاسخ داد که : " من بیشر مواقع گیاهان رو جمع می کنم و در آزمایشگاه در اجاقی می سوزونم تا وزن خشک شده شان را به دست بیاورم! " معما حل شده بود! گیاهان وحشتزده ی کلیو، از طریق نیروی ادراک گیاهیشون فهمیده بودند که جادوگر بدجنس گیاهها! با اون افکار ترسناکش وارد لابراتوار شده و همه از ترس بی هوش شده بودند! به محض بیرون رفتن خانم همه ی گیاهها به حالت عادی در اومدند! کلیو باکستر نتیجه گرفت گیاهان براستی قادرند هر گونه حال و حسی را در هاله ی تابان انسانها، به هنگام نزدیک شدنشان به خود جذب کنند.

و با ادامه ی تحقیقاتش فهمید که این درباره ی هر سلول اولیه ای صدق می کند نه فقط گیاهان!




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد