راز‏
راز‏

راز‏

هیچ قطعه اضافه‌ای در کائنات وجود ندارد. هر کسی در این دنیاست تا جا و مکانی را پر کند و هر تکه‌ای باید در پازلی بزرگ جا بگیرد.
(دیپاک چوپرا)   

‫#‏جک_کنفیلد‬ ‫#‏کلید_کاربردی_قانون_جذب‬ ‫#‏قانون_جذب‬ ‫#‏جذب‬ ‫#‏انرژی‬


   • تاثیر دارونما، نمونه‌ای از قانون جذب در عمل است. وقتی بیماری واقعا باور کند که قرص شفابخش است، هر آن چه را باور کند، دریافت می‌دارد و شفا می‌یابد.
• "تمرکز روی سلامت کامل " کاری است که می‌توانیم در حق خود انجام دهیم. علی‌رغم هر آن چه در ظاهر رخ می‌دهد.
• خنده لذت را جذب و منفی‌گرایی را رها می‌کند و به شفا بخشی معجزه‌آسایی منجر می‌شود.
‫#‏راز‬ ‫#‏راندا_برن‬ ‫#‏قانون_جذب‬ ‫#‏سلامتی‬ ‫#‏تندرستی‬



من اعتقاد دارم و می‌دانم که هیچ چیز لاعلاج نیست. در هر مقطع زمانی، هر نوع بیماری به اصطلاح لاعلاج، معالجه شده است. من در ذهنم در دنیایی که آن را خلق می‌کنم، لفظ "لاعلاج" وجود ندارد. در این جهان فضا برای همه فراوان است. پس بیا و به من و به کسانی که اینجا هستند، ملحق شو. این جهانی است که هر روز در آن ‫#‏معجزه‬ رخ می‌دهد. دنیایی است سرشار از ‫#‏وفور_نعمت‬ و جایی که تمام چیزهای خوب درون خودت وجود دارد. مثل ‫#‏بهشت‬ به نظر می‌رسد، نه؟ چرا، به نظر می‌رسد.
‫#‏راز‬ ‫#‏راندا_برن‬ ‫#‏قانون_جذب‬ ‫#‏سلامتی‬ ‫#‏تندرستی‬



هیچ قطعه اضافه‌ای در کائنات وجود ندارد. هر کسی در این دنیاست تا جا و مکانی را پر کند و هر تکه‌ای باید در پازلی بزرگ جا بگیرد.
(دیپاک چوپرا)   

‫#‏جک_کنفیلد‬ ‫#‏کلید_کاربردی_قانون_جذب‬ ‫#‏قانون_جذب‬ ‫#‏جذب‬ ‫#‏انرژی‬


   • تاثیر دارونما، نمونه‌ای از قانون جذب در عمل است. وقتی بیماری واقعا باور کند که قرص شفابخش است، هر آن چه را باور کند، دریافت می‌دارد و شفا می‌یابد.
• "تمرکز روی سلامت کامل " کاری است که می‌توانیم در حق خود انجام دهیم. علی‌رغم هر آن چه در ظاهر رخ می‌دهد.
• خنده لذت را جذب و منفی‌گرایی را رها می‌کند و به شفا بخشی معجزه‌آسایی منجر می‌شود.
‫#‏راز‬ ‫#‏راندا_برن‬ ‫#‏قانون_جذب‬ ‫#‏سلامتی‬ ‫#‏تندرستی‬




ماجرای من در دهم مارس 1981 رخ داد؛ روزی که واقعا کل زندگی‌ام را متحول کرد؛ روزی که هرگز فراموشش نمی‌کنم. هواپیمایم سقوط کرد. کارم به بیمارستان کشید و تمام بدنم فلج شد. ستون فقراتم آسیب دیده بود. مهره‌های اول و دوم گردنم شکسته بود. حرکت غیرارادی قورت دادن در من از بین رفته بود. نمی‌توانستم چیزی بخورم یا بنوشم. پرده دیافراگمم هم پاره شده بود. نمی‌توانستم نفس بکشم. تنها کاری که می‌توانستم بکنم باز و بسته کردن چشمانم بود. به هر حال پزشکان گفتند که تا آخر عمر زندگی گیاهی خواهم داشت و تنها کاری که قادر خواهم بود انجام دهم، چشمک زدن است. این تصویری بود که آن‌ها از من دیدند. اما طرز فکر آنان مهم نبود. اصل مطلب این بود که من چه فکری می‌کردم. من تجسم می‌کردم که دوباره آدمی معمولی شده‌ام و از بیمارستان، پا به بیرون می‌گذارم.

در بیمارستان تنها چیزی که داشتم کار می‌کرد، ذهنم بود. و و قتی کسی ذهنش را داشته باشد، می‌تواند دوباره کارها را ردیف کند.
به من دستگاه تنفسی وصل کرده بودند و اعتقاد داشتند که به دلیل پارگی دیافراگم هرگز نخواهم توانست خودم نفس بکشم. اما صدایی ضعیف مرتب به من می‌گفت: "عمیق نفس بکش. عمیق نفس بکش" و بالاخره دستگاه را از من جدا کردند. آن‌ها برای توضیح کم آورده بودند. من نمی‌توانستم اجازه دهم چیز دیگری حواسم را از بینش یا هدفم دور کند.
من برای خود هدفی معین کرده بودم مبنی بر این‌که روز کریسمس پایم را از بیمارستان بیرون بگذارم و این کار را هم کردم. من با دو پای خودم از بیمارستان بیرون رفتم. آن‌ها گفتند نمی‌شود چنین کاری انجام شود و آن روزی است که هرگز فراموشش نمی‌کنم.
خطابم با مردمی است که هم‌اکنون در بیمارستان هستند و به نحوی درد می کشند، اگر من می‌خواستم زندگی‌ام را خلاصه کنم و برای مردم بگویم که چه کارهایی می‌توانند در زندگیشان انجام دهند، فقط در شش کلمه خلاصه می‌شد:
"بشر همان می‌شود که درباره‌اش فکر می‌کند."
موریس گودمن (نویسنده و سخنران بین المللی)
‫#‏راز‬ ‫#‏راندا_برن‬ ‫#‏قانون_جذب‬ ‫#‏سلامتی‬ ‫#‏تندرستی‬

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد