راز‏
راز‏

راز‏

انسانها از طریق سه دریچه به سه جهان متصل هستند و تفاوتهایشان در جهانبینی ناشی از استفاده آنها از این دریچه هاست.
.
* جهان مادی که با محدوده سبز رنگ نشان داده شده دنیایی هست که از طریق چشم ظاهری مشاهده ، درک و لمس میشود. آن کاملا محدود و تعریف شده است. مشاهدات در این جهان منطق اصلی آنرا تشکیل میدهد.
نگاه کردن از دریچه چشم ظاهر پیشفرض آدمیست، خوب و بد به این دلیل در این دنیا رخ میدهد چون آدمها تمام آنچه را میبینند بعنوان حقیقت در نظر میگیرند، تفاوتهای جنسیت، رنگ و نژاد ، رفاه، منابع و ... میبینند پس برخی خشم و جنگ و نفرت و برخی مهر و دوستی و بخشش را بروز میدهند. معنای ظریفی اینجا و در مورد این دنیا وجود دارد، احساسی که بروز میدهید اگر منشا آن مربوط به آنچه باشد که صرفا در این دنیا دیده میشود در همین دنیا میماند و محو میشود. مثلا پول عنصری است صرفا در این دنیا وجود دارد، شادی که از برنده شدن در یک لاتاری به وجود می آید یا حسادتی که از پولدار بودن دوست خود دارید با شما به جهان والا راه نخواهد یافت، نه آن شادی و نه آن حسادت. اما اگر با همان گزینه پول غیرواقعی باعث شادی یکنفر شدی، احساسی خلق کردی که به ماهیت روح تو اضافه میشود و یا اگر پولی را از آنکه حسادتش را میکردی ربودی و دلی را شکستی ، سنگینی آن به ماهیت روحت اضافه خواهد شد.
.
* جهان ذهنی یا خیالی که با محدوده قرمز رنگ نشان داده شده از طریق دریچه ذهن در افکار و رویاها و خواب شما وجود دارد. این دنیا برای هر فرد انحصارا وجود دارد، این محدوده در دو دنیای اول(مادی) و سوم(حقیقی) به صورت مشترک قرار گرفته و از هر دو دنیا ولی به صورت محدود را شامل میشود، بخشی از آن نشات گرفته از مشاهدات و تصورات و باورها از همان دنیای مادی و به همان اندازه اطلاعات و معلومات و آموزه های فرد هست و بخش دیگر نیز عاریت گرفته از جهان حقیقی است، از آنجاییکه داده ها و دیده های جهان مادی همراه با تعاریفی از محدودیتهاست ترکیب آن با جهان حقیقی که فارغ از محدودیتهاست اجازه میدهد فرد در افکار و رویاهای خود از مرزهای ایجاد شده بگذرد و در مورد همه آنچه میتواند باشد یا نباشد تفکر و خیال کند ، فرد میتواند غیرممکن را در دنیای خیالی یا خواب و رویای خود ممکن سازد، اگرچه در حقیقت او تمام آنچه هست و در دنیای مادی اش میگنجد را به شکل و حالتی که امکانش در این دنیا میسر نیست را میتواند ببیند اما مثلا هرگز نمیتواند رنگی را که در جهان قابل رویتش نیست در آن دنیای ذهنی تصور کند، او فقط میتواند رنگهای موجود و دیده را در دنیای ذهنی به شکلی دیگر تصور کند ، فیل زرشکی پرنده سه چشم موجودی است که تصورش بر حسب موجودیتهای جهان مادی ( فیل، رنگ زرشکی، پرواز کردن،عنصر چشم) در آن دنیا به وجود می آید ، هرچیزی را که تصور کنید بر حسب عنصری ساخته اید که در این دنیا لمس و درک کرده اید نه بیش از آن!
در چنین حالتی مشخص است که هر چه سطح دانش و دیده ها و دریافتهای فرد کمتر باشد به همان اندازه آن دنیای قرمز رنگ محدوده کوچکتری از تصورات و باورها را در خود جا میدهد. دنیای ذهنی فردی که در غار زندگی میکند یا فردی که در دنیا جهانگردی میکند از لحاظ وسعت ، تنوع و خلاقیت بسیار متفاوت است.
.
* جهان حقیقی یا روحی که اتصال آن با رنگ آبی به منشا نور و جهان بیرونی نشان داده شده به صورت محیط و محاط بر کل این دنیاها قرار دارد و راه اتصال به آن از دریچه قلب میسر است. قلب بعنوان نمادی از این دریچه ورودی با عنوان عشق درنظر گرفته میشود ولی محل فیزیکی قلب برای این دریچه معنا نمیدهد بلکه این دریچه اشاره به درون فرد دارد. وقتی فرد از این دریچه به آن جهان بی نهایت متصل است درکی فراتر از آن محدوده های پیشین خواهد داشت.
ماهیت اصلی زندگی همینست که چگونه میتوان با وجود دیدن از دریچه چشم و کمک از دریچه ذهن و تفکر در این جهانهای محدود و محصور ، از دریچه قلب معنی دیدن از دریچه های ابتدایی را درک کرد و متصل به جهان حقیقی شد، این با نگرش درست به زندگی که با کسب آگاهی ممکن است میسر خواهد بود ، من تلاش خود را برای ایجاد این نگرش و آگاهی کرده ام ، هیچ کار محیرالعقول و معجزه ای هم نیاز ندارد، همه چیز در همین دنیایی که از دریچه چشم دیده میشود قابل دسترس است، در این دنیا بهتر و بیشتر ببینید، از دریچه ذهن در ان دنیا تعمق کنید و بیشتر و بهتر درک کنید و حتما به قلب خود رجوع کنید ... آنگاه میفهمید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد